جهان اسلام –
اشاره
بيداري اسلامي جديدترين رويدادي است كه اين پيش بيني را به واقعيت نزديك ساخته و با توجه به تاثيراتي كه بر روابط بين ملت ها و دولت ها و تغييرات قدرت در نظام بين الملل داشته و ادامه نيز دارد نويسنده را درباره آينده و بويژه آينده كشورمان به فكر فرو برده و با اين نوشتار مي خواهد به كمك روندهاي فعلي و پيش بيني تحولات آتي چارچوب تحليلي مناسبي از آينده ايران و ايراني ارايه دهد.او قصد دارد به آينده سفر كند نه بر بال خيال بلكه با مشاهده و كمك روندهايي كه در پيش رو قرار دارند.
روندها و تغييرات
7 ميليارد جمعيت كره زمين كه 20 درصد آن، 80 درصد منابع را مصرف مي كنند.بحران تامين مواد غذايي و آب براي ساكنان اين جهان، جنگ ها و نزاع هاي مرزي، قومي، مذهبي ومنطقه اي، فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها و مسئله هويت، چيرگي دانايي محوري و قدرت نرم بر جنبه هاي سخت افزاري قدرت در سطح بين المللي و تلاش براي نهادينگي قدرت در سطح داخلي،شكاف فزاينده بين داراها و ندارها و تبعات اجتماعي،زيست محيطي، روانشناختي و بهداشتي زندگي شهري از روندهاي غالب تا ساليان سال خواهند بود.
جغرافياي كشورها نقش تعيين كننده اي در قدرت ملي خواهد داشت.برخورداري از سرزمين و منابع سرشار و موقعيت هاي برتر ژئواستراتژيك و ژئوپليتيك اهميت مضاعفي مي يابند.با توجه به اصل مهم كميابي به معناي منابع محدود و تقاضاي نامحدود در علم اقتصاد تلاش كشورها براي دسترسي به منابع كافي براي تداوم زندگي بيشتر خواهد شد.
مواد غذايي، آب، منابع اوليه و انرژي هاي تجديد ناپذير از آن جمله اند.خردمندي و دانايي محوري براي استفاده بهينه از اين منابع عامل منحصر به فردي نزد ملت ها بشمار مي رود. جنبش هايي كه در خاورميانه و شمال آفريقا واقع شده و ادامه دارد همانند معادله اي با چند متغير عمده است.
منابع اقتصادي و عزم ملي براي کنترل آن يكي از این متغيرهاي اصلي بشمار مي رود و با اين كه بازيگران داخلي و خارجي هر كدام با ديگري متفاوت اند ولي نتايج مشابهي در پي دارند.
عبور از حكومت هاي خانداني و تلاش براي نهادينگي قدرت در عرصه هاي داخلي. عامل نظام بين الملل تاثيرات ضد و نقيضي بر روند اين حوادث داشته است.
شاید تا پیش از این، نظريه مركز-پيرامون با تاكيد بر تحليل هاي اقتصادي توضيح دهنده خوبي براي اوضاع در اين كشورها بشمار می رفت اما در حال حاضر عامل بیداری اسلامی و آزادي خواهی شرایط مناسبي را پدید آورده اند.
اگر اين كشورها بخواهند با عبور از ديكتاتورها به مناسبات مستقل و جديدي با غرب دست یابند این آفت بر سر راهشان وجود دارد که با توجه به وابستگي اقتصادي آنها به كشورهاي مركز طي دوره هاي متمادي و نبود اجماع كافي در بين رهبران سياسي شان، تغییر روابط سنتی آنها با غرب قدري دور از دسترس بنظر برسد مگر آن که ملت ها با عزم و اراده لازم اختیار منابع خود را براي هميشه دردست بگیرند.
جنبش وال استريت در غرب را با چالش تاريخي ديگري مواجه ساخته گرچه نظام سرمايه داري در مقاطعي نشان داده گسترش بحران و جنگ را با هدف بازسازي سيستم، برون رفت از بحران و انتقال آن به خارج از مرزهاي خود براي بازگشت دوباره سيستم به حالت تعادل و جلوگيري از سقوط، اجتناب ناپذير مي داند.
درمیان رهیافت های تئوریک،نظريه صلح جهاني باتاكيد بر لزوم همكاري هاي بين المللي از سوی کشورها، همواره چهره اي كاملاً آرماني از مناسبات جهانی نشان داده است كه به تنهایی نمي تواند توضيح دهنده وضعيت موجود در نظام بین الملل باشد.
سوال اين است با توجه به اين كه بيداري اسلامي با روند استقلال خواهي كشورهاي جهان سوم در قرن بيستم شباهت زيادي دارد و نقش تعيين كننده ملت ها و عقايد آنان در هر دو دوره محوريت داشته و دارد،كشور ما نسبت به آينده بايد نگاه فرهنگي- اقتصادي و نرم افزاري داشته باشد يا نگاه امنيتي-نظامي و سخت افزاري؟ فرهنگ زيربناي جامعه را مي سازد يا سياست؟
حافظه تلخ تاريخي ملت ايران نسبت به بيگانگان كه عمده آن به خاطر بي كفايتي شاهان و دولتمردان در تنظيم روابط خارجي در برخي ادوار تاريخي بوده باعث شده همواره اقتصاد ملی در ذيل سياست تعريف و پيگيري شود. اين درحالي است كه آينده كشورها به وزن اقتصادي آنها بستگي دارد و كشور ما نيز از اين قاعده مستثني نيست.
تولید ثروت و تولید دانایی دو روی یک سکه اند و جوامع درجه یک که از وزن اقتصادی بالاتری نیز برخوردارند سهم بیشتری در تحقیقات علمی به خود اختصاص می دهند. تولید علم از دیدگاه آنان تولید ثروت است. تحقیقات علمی به نوآوری ها و تولیدات جدید و با کیفیت تر و در نهایت به فروش و سود و درآمد بیشتر منجر می شود و بر قدرت اقتصادی آنان می افزاید. این چرخه علم و تولید ثروت، انحصارات را در بخشی از جهان و محرومیت را در بخش دیگری از آن شدت می بخشد.
وقتی حضرت امام(ره) نخستینبار از صدور انقلاب سخن گفتند غرب به تصور اینکه صدور انقلاب احتمالا همانند انقلابهای کمونیستی صدوری فیزیکی خواهد بود، تمام تلاش خود را معطوف مهار ایران از یکسو و کوبیدن بر طبل ایرانهراسی از سوی دیگر کرد تا شاید مانع از صدور انقلاب شود. در حالی که آنچه از صدور انقلاب در اندیشه امام خمینی(ره) بود صدور نرم و ایدئولوژیک انقلاب به معنای فراگیر شدن گفتمان و تفکر اسلامی در میان ملتهای مسلمان منطقه و بازگشت به ارزشهای اسلامی بود که سرانجام در قالب پدیدهای که امروز از آن بهعنوان بیداری اسلامی یاد میشود و در سطحی بسیار گسترده و ورای تصور غرب جلوه کرد.
· چگونگی شکل گیری جنبشهای بیداری اسلامی
تقریبا از چند سال پیش یک احساس عمومی در مردم جهان اسلام خصوصا جوانان در کشورهای عربی که زیر چکمههای مستبدان و فرعونهای زمان در مصر و دیگر کشورهایی که حکام خودباخته و خودفروخته دارند مانند کشورهای تونس، لیبی، بحرین، یمن و... بهوجود آمد که میدیدند از یک طرف حاکمانشان کشور را به اجنبی فروختهاند و از سوی دیگر عزت، کرامت و آزادی و آزادگی از تکتک افراد ملت سلب شده است. همچنین میدیدند که قدرت دفاع این حاکمان از منافع اجنبی و حکومت جبار خودشان به حداقل رسیده است. به شکلی که نماد تعبیر شریف قرآنی «همانند درختانی از داخل پوکوخالی شده»، شدهاند که با یک ضربه به زمین میافتند. بهترین نمونه آن هم حکومت حسنی مبارک در مصر بود. این احساس عمومی در بین مسلمانان جهان عرب آنها را وادار کرد که کمکم به حرکت در آیند و تشکلهای مردمی زیادی را ایجاد کنند. در واقع از یک طرف با تشکلهای مدنی و در قالب تظاهراتهای کوچک و متفرق در شهرهای مختلف وارد کار شدند و از طرفی دیگر هم احساس کردند که خود استعمار و نیروهای اجنبی هم از این حکومتهای وابسته و حاکمان سرسپرده آنها رضایت کافی ندارند و سعی در ایجاد بدیل برای آنها دارند. بهعنوان مثال پسر حسنی مبارک، داماد زینالعابدین بنعلی، پسر علیعبداللهصالح، پسر قذافی و... بهعنوان مهرههای جدید و جوان که بتوانند از منافع اجنبی بهتر دفاع کنند، مطرح بودند. این دو واقعیت همزمان جوانان و مردم را به خیابانها و به سوی جسارت بیشتر برای قیامهای مردمی کوچک و متفرق در شهرهای مختلف کشاند. نمونه بارز آن را نیز میتوان در تشکیل «سازمان کفایت» دید که میگفتند هر چه تاکنون کردید، استبدادها، تخریب اقتصاد و فرهنگ کشور و فروش کشور به اجنبیها کافی است، بروید.
شروع این انقلابها اینگونه بود. در این میان انباشتههای ذهنی و معرفتیای هم که از قرآن نشأت گرفته میگوید: «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه در خودشان تغییر ایجاد کنند». و در عین حال صحبتهای امامعزیز و راحلمان که میگفت به خودتان القا کنید که شما میتوانید و تجلی آن را در مقاومت و پیروزیهای ملت لبنان و فلسطین دیده بودند که بهرغم سختیهای بسیار زیاد توانسته بودند در جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه بر ارتش رژیم صهیونیستی فائق بیایند، مردم کشورهای عربی هم به این باور رسیدند که اگر جوانان فلسطین و لبنان میتوانند بر بزرگترین ارتش منطشقه پیروز شوند پس ماهم میتوانیم. مجموعه این باورها و این تحول در اذهان و قلوب جوانان باعث ایجاد این جنبشها در کشورهای عربی شدند.
· غرب هم بهدنبال ایجاد تغییر در کشورها
اتفاقا مسابقهای میان ملتها و دولتهای غربی شکل گرفته بود که آنها هم میخواستند حکام فعلی را عوض کنند و حکام مطلوب خودشان را جایگزین کنند اما مردم زودتر اقدام کردند و توانستند سریعتر از دولتها وارد انجام تغییرات جدی شوند و توانستند این تحولات بزرگ را اول در تونس و بعد مصر به انجام برسانند. من تعبیری از جوانان تونس و مصر شنیدم و آن را دوست دارم که میگوید: «ناسبوک». یعنی «مردمبوک» بر «فیسبوک» پیروز شد. یعنی آنها میخواستند انقلابهای کاذب و ظاهری را با چیدن پازلهای انقلاب به دست خودشان برای ایجاد یک حکومتهای بدیل از حکومتهای موجود بهوجود آورند و ابزارشان هم همین فیسبوک و شبکههای اجتماعی بود اما مردم سریعتر از آنها به خیابانها ریختند و با گوشت و خون خود ناسبوک و انقلاب شبکههای مردمی را عملی کردند. در واقع غرب غافلگیر شد و نمیدانست که مردم هم برای تغییر حکومتها به میدان خواهند آمد.
· عکسالعمل غرب در مقابل غافلگیری در بیداری اسلامی
سریع ستاد بحران تشکیل دادند و وارد میدان شدند برای خریدن افراد و انحراف جنبشها و حتی در مراحل بعدی وارد کار شدند تا جنگ فرسایشی ایجاد کنند. مانند آنچه در لیبی رخ داد. آنها سعی کردند بهای انقلاب را با کشتار مردم بالا ببرند. به همین دلیل غرب اسم این جنبشها را گذاشته «بهار عربی». درصورتی که مردم برای احیای دین و احیای ارزشهای متعالی فرهنگ اسلامی وارد کار شدند. لذا مردم این را جنبش بیداری اسلامی، ضدصهیونیستی و ضدامپریالیستی و انقلابهای ریشهای میدانند اما غرب برای اینکه بتواند این انقلابها را شبیه انقلابهای رنگین در اوکراین و گرجستان جلوه دهد آن را بهارعربی مینامد.
· نقش دین و تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر انقلابها و بیداری اسلامی
وقتی این انقلابها در پی از بین رفتن عزت و کرامت و آزادی و آزادگی شکل گرفت، مجموعه اینها همان دین است. امامحسین(ع) برای چه مبارزه کرد و شهید شد؟ برای عزت و کرامت و آزادی و آزادگی. بنابر این نقطه اشتراک این جنبشها همان دین و ارزشهای اسلامی است. سخنان و آرمانهای حضرت امام(ره) که از همان روزهای اول به جوانان کشورهای مسلمان عرب گفتند شماها هم میتوانید. حتی مستقیم به خود مردم مصر گفتند از همین الان دارم میبینم که جوانان مصری در دهههای آینده قیام خواهند کرد. به خودتان تلقین کنید که شما میتوانید و خواهید توانست. صدور انقلابی که امام(ره) از آن سخن میگفتند همین است.
نخستین کسی که از نیروی مردمی به جای نیروهای مسلح، گروههای مسلح شده یا احزاب سیاسی در مقابل حاکمان و مستبدان استفاده کرد حضرت امام(ره) بود. به مردم گفت بریزید در خیابانها. زن، مرد، پیر و جوان به خیابانها بیایید. بر اساس تفکر اسلامی «یدالله معالجماعه» مردم را به خیابانها آورد. همین فلسفه امام(ره) در خصوص قدرت امت صادر شد. همچنین سخنان ایشان درباره آزادی فلسطین و دعوت از مسلمانان جهان برای حمایت از آزادی فلسطین خمیرمایههای اولیه تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر مردم منطقه را شکل داد که تأثیرات آن را هم دیدیم. در لبنان حزبالله تشکیل شد و در فلسطین به جای پانعربیسم و گروههای تنگنظرانه محلی، جنبشهای جهاد اسلامی و حماس و سایر تشکلها شکل گرفت. اینها همه تأثیرات انقلاب اسلامی ایران و فلسفه امام و امت است.
نظر امام هم هیچ وقت صدور فیزیکی انقلاب نبود بلکه منظورشان صدور ایدههای انقلابی با تفکر جدید و بومی و بازگشت به ارزشهای اسلامی بود. البته این به این معنا نیست که ایران به آنها خط و جهت داده باشد و بیداری اسلامی نسخهای باشد که ایران برای مسلمانان منطقه پیچیده باشد بلکه آنها خودشان مستقلا به این نتیجه رسیدهاند. این خیلی مهم است. بعضیها میخواهند اینطور القا کنند که جنبشهای منطقه با دستور ایران شکل گرفت. در حالی که اینطور نیست.
· برخی در غرب و حتی در داخل کشور خودمان معتقدند این جنبشها زمینهسازی آمریکا برای تغییر مدل سیاسی خاورمیانه است
رهبر معظم انقلاب موضعگیری شدیدی در خصوص این اظهارات داشتند. از منظر ایشان، انقلاب اسلامی ایران در سه سطح تأثیر بسزایی را در فرهنگ سیاسی بر جای گذاشته است :
1 ـ سطح ملی: در این سطح انقلاب اسلامی، نقش مهمی داشته است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
اوّل: انقلاب اسلامی سخن تازه ای را با عنوان حکومت اسلامی مطرح کرد که بر خلاف فرهنگ سیاسی غربی، نظام لیبرال دموکراسی اروپایی را الگو نمی کرد، بلکه از نظام جدیدی سخن می گفت.
دوّم: آزادی، استقلال، ضدیت با استبداد و استعمار را ترویج کرده، روح مبارزه و تلاش برای آینده بهتر را در مردم زنده کرد و مهم تر آنکه انسان ها را که در رژیم استبداد شاهنشاهی بی قدر و ارزش شده بودند به ارزش خود آگاه کرد.
سوّم: در تضاد با فرهنگ سیاسی طاغوتی و استعماری غرب که تلاش می کردند تا از ملّت ایران موجودی حقیر، مطیع، دست نشانده و ضعیف بسازند، آنان را عزیز، انقلابی، مستقل و قوی بار آورد.
چهارم: بر خلاف فرهنگ سیاسی استبدادی و غربی، روحیه و فرهنگ بسیجی و مهم تر از آن جهادی را در ملّت ایران زنده و تقویت کرد، فرهنگ جهادی در همه عرصه ها و صحنه ها اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اجتماعی.
پنجم: کامجویی مقامات و وابستگان آنها از قدرت را نفی نموده، با استئثار در قدرت، خویشاوندگرایی و باندبازی به شدت مخالفت کرد.
2 ـ جهان اسلام؛ تأثیر انقلاب اسلامی در فرهنگ سیاسی جهان اسلام را از جمله در «بیداری دنیای اسلام» می توان نشان داد، به تعبیر رهبر معظم انقلاب ادبیات و فرهنگ انقلاب اسلامی در فضای عمومی زندگی ملّتهای مسلمان و عرب به طور کامل رسوخ و نفوذ کرده است.
علاوه بر این، انقلاب اسلامی، در فرهنگ سیاسی جهان اسلام مفاهیم مهمی چون ضدیت با استکبار، ضدیت با تسلط دنیای کفر بر اسلام و ضدیت با وابستگی سیاسی و اقتصادی را زنده کرده است.
احیای فرهنگ سیاسی مبتنی بر قرآن، نفی سکولاریزم و مهم تر از همه ضرورت بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) در دنیای اسلام نشانگر تأثیر سازنده انقلاب اسلامی در فرهنگ سیاسی جهان اسلام است.
3 ـ سطح بین الملل: رهبر انقلاب معتقدند که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، اجزای فرهنگ سیاسی رایج بین قدرتمندان عالم را زیر سئوال برده است، به گونه ای که فرهنگ ما، فرهنگی مغایر با آن فرهنگهاست، کما این که وضع حکومت و قدرت سیاسی و رابطه آن قدرت با مردم و پیوند بین آنها در دو فرهنگ متفاوت است.
برخلاف فرهنگ سیاسی غربی، انقلاب اسلامی طرفداری و دفاع از جنبش همه مستضعفان عالم در مقابل مستکبران و قیام به حق سیاهان را در سطح بین الملل مطرح کرده است.
زیر سؤال بردن شاخص های فرهنگ سیاسی غرب در سطح بین المللی از جمله اصالت قدرت، مادی گرایی، دنیا پرستی، حزب بازی، سلطه طلبی، نفی معنویت، جدایی دین از سیاست، جدایی اخلاق و عرفان از سیاست، لیبرالیزم، اومانیزم و امتیازطلبی طبقات سرمایه دار را نیز می توان از تأثیرات انقلاب اسلامی در فرهنگ سیاسی در سطح بین الملل ذکر کرد.
آنهایی که میگویند این بیداری اسلامی نیست و کار غرب است دو اشتباه بزرگ انجام میدهند. اول اینکه در تحلیل ناقصشان این ابهام وجود دارد که اگر این کار غرب است پس چطور هنوز نتوانستهاند آن را مدیریت کنند؟ چرا هیچ گروهی خودش را متحد استراتژیک غرب نمیداند؟ حتی در لیبی که ناتو آمد و سوار بر موج اعتراضات شد تا بهای انقلاب را بالا ببرد الان نمیتوانند خودشان را در لیبی حفظ کنند؟ معلوم است که اراده مردم پشت سر این انقلابها است. همزمان غربیها هم در تلاش برای انحراف این جنبشها و بهرهبرداری از آن به نفع خودشان هستند. از سوی دیگر ماهیت این تحرکات اسلامی و شعارها اسلامی است. از نماز جمعهها شکل میگیرد. اینها در شعارهایشان عزت و کرامت و قطع وابستگی را مطالبه میکنند. ضمن اینکه پرچم اسرائیل را آتش میزنند و سفارتخانه این کشور را اشغال میکنند. اینها همه شواهدی است که ماهیت اسلامی این جنبشها را ثابت میکنند. وقتی ما میگوییم بیداری اسلامی منظور تشکیل حکومت اسلامی و اجرای شریعت اسلامی نیست. حتی در ایران هم شریعت اسلامی بهطور کامل اجرا نمیشود و هنوز به مرحله اجرای کامل شریعت نرسیدیم. بلکه قرار است در راستای احیای ارزشهای اسلامی حرکت کنند.
قسمت اول (ادامه صفحه دیگر)
منابع :
1- بیداری اسلامی و صدور انقلاب اسلامی ایران و آینده- محمد صادقالحسینی، کارشناس جهان اسلام.(موسسه همشهری)
2- علیرضا سعیدآبادی- کارشناس ارشد روابط بین الملل و کارشناس حوزه فرهنگ.
تهیه کننده : ایرج غلامی ادامه مطلب